تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
شرح مثنوی بیت ۲۳۶۵
بخش ۱۱۷
دید احمد را ابوجهل و بگفت
زشت نقشی کژ بنی هاشم شگفت
ابوجهل حضرت سید عالم علیه السلام را دید وگفت از خاندان بنی هاشم تعجب است این صورت زشت العاذ بالله
مسایل السلوک
مولانا در این فصل تاثیر غرض های درونی و نفسانی که موجب زایل شدن بصیرت میشود را بیان میفرماید
اصلی است که ادمی چون نفس را از غرایض پاک نماید حقیقت را کشف و مشاهده نماید
لذا ابوجهل از درون فاقد بصیرت بود و به تبع این صفت رزیله وجود مقدس فخر کاینات را زشت میدید
******************************
گفت احمد مر ورا که راستی
راست گفتی گرچه کار افزاستی
پیامبر در جواب ابوحهل فرمودند در عین اینکه موجب مشقت وگرفتاری هستی اما این جمله تو حقیقت و راست است
********************************
دید صدیقش بگفت ای آفتاب
نی ز شرقی نی ز غربی خوش بتاب
ولی عکس ابوجهل صدیق اکبر (رض) گفت
ای خورشید حقیقت تو نه شرقی و نه غربی هستی پس عالی طلوع کن و همگان را از تجلی ذات مقدست اگاه نما
********************************
گفت احمد راست گفتی ای عزیز
ای رهیده تو ز دنیای نه چیز
احمد علیه السلام فرمود
ای صدیق راست گفتی ای جان و عزیز من ای ذاتی که از تمامی این تعلقات مادی رهیده ای
**************************
حاضران گفتند ای صدر الوری
راستگو گفتی دو ضدگو را چرا
انانی که در این مجلس شرف حضور داشتند ونگاهاشان مفتخر به ذات نبی صل الله علیه و اله و صحبه و سلم بود
گفتند ای شاه حقیقت شما دو شخصیت متناقض را اهل صدق خواندی
**************************
گفت من آیینهام مصقول دست
ترک و هندو در من آن بیند که هست
حضرت پیامبر علیه السلام فرمودند من ایینه ای صاف و صیقل داده شده هستم زیرا خدای مهربان مرا مصقول نموده است لذا همه نژادها از ترک و هندو حقیقت خویش را در من مشاهده میکنند
عاشقان ان حضرت قدح خویش را با صلوات بر او و اهل بیتش پر شراب میکنتد
اللهم صل علی سیدنا محمد و اله و صحبه و سلم
****************************************
ای زن ار طماع میبینی مرا
زین تحری زنانه بر تر ا
مولانا مجددا به حکایت زن و شوهر رجوع میکند
شوهر گفت ای زن اگر من را خسیس و طمع کار مشاهده میکنی لازم است دست از اخلاق زنانه ات برداری تا در مرحله سلوک به تعالی و یقین برسی
********************************
آن طمع را ماند و رحمت بود
کو طمع آنجا که آن نعمت بود
ظاهر کردار و گفتار من طمع است اما در باطن قناعت و رحمت است اما کجا جایی که رزق معنایی است طمع وجود دارد؟
*************************
امتحان کن فقر را روزی دو تو
تا به فقر اندر غنا بینی دوتو
لذا به جهت امتحان یکی دو روز فقر و قناعت را امتحان نما تا به تبع ان لذت بی نیازی را به عینه مضاعف ببینی
*****************************
صبر کن با فقر و بگذار این ملال
زانک در فقرست عز ذوالجلال
با فقر مدارا نما و دلتنگی حاصله از ان را بگذار کنار زیرا نور حضرت حق در قناعت و صبر حاصله ازفقر است
**************************
سرکه مفروش و هزاران جان ببین
از قناعت غرق بحر انگبین
سرکه مفروش کنایه از عبوس بودن است لذا ناراحت نباش و هزاران جان تطهیر شده بموجب قناعت در دریای انگبین خدای مهربان غرق شده اند
***************************
ای دریغا مر ترا گنجا بدی
تا ز جانم شرح دل پیدا شدی
ایکاش تو ظرفیت وگنجایش معنوی داشتی تا از اعماق جانم شراب عشق را به کامت میرختم و تو را از لذت درون اگاه میکردم
مسایل السلوک
همانطور که چرک جسم ادمی با شستشو پاک و فرحمند میشود روح ادمی نیز بدست غسال اسمانی تطهیر خواهد گشت بشرطی که مرید اول خواهان ان باشد و دوم ظرفیت ان را در خویش ایجاد نماید
*************************
صد هزاران جان تلخیکش نگر
همچو گل آغشته اندر گلشکر
صدها هزار روح و جان مردان الهی که تلخی ریاضت را چشیده اند را نگاه کن که در حلاوت فقر معنایی مانند گل در شکر در امیخته اند
مسایل السلوک
مولانا در این بیت اشاره دارد به اغاز سختی بندگی و ریاضت و سرانجام شیرینی و لذت حاصله از ان که مومن در ان کسب مینماید
*************************
این سخن شیرست در پستان جان
بی کشنده خوش نمیگردد روان
سخنان سخنران در مثل مانند شیر در پستان مادر است اگر از طرف مستمع کششی نباشد ان شیر ساری و جاری نخواهد گشت
بقول معروف..
مستمع صاحب سخن را بر سر شوق اورد
************************
مستمع چون تشنه و جوینده شد
واعظ ار مرده بود گوینده شد
اصلی هست که اگر شنونده تشنه و جوینده باشد یقینا واعظ اگر مرده نیز باشد بر سر شوق اید
*********************
مستمع چون تازه آمد بیملال
صدزبان گردد به گفتن گنگ و لال
مثالی دیگر نیز که اگر شنونده شاداب و باطراوت باشد واعظ کرو لال هم بر اثر ان صد زبان باز میکند و به سخن در می اید
**********************************
چونک نامحرم در آید از درم
پرده در پنهان شوند اهل حرم
عرفی وجود دازد که اگر بیگانه ای وارد حریم خانه ای گردد اهل بیت ان خویش را مستور نمایند
مسایل السلوک
مقصد مولانا از این مثالها عنوان این مهم است که اگر کسی لیاقت شنیدن حقیقت و اسرار ملکوتی را نداشته باشد او را از کسب معرف بهرمند نسازند و ان رازها را اهل دل و راز از او پنهان نمایند
****************************
ور درآید محرمی دور از گزند
برگشایند آن ستیزان روی بند
***********************************
هرچه را خوب و خوش و زیبا کنند
از برای دیدهٔ بینا کنند
در مثل هر چه را خوب و زیبا ارایش نمایند برای چشمان بینا است
**********************************
کی بود اواز لحن وو زیر و بم
از برای گوش بی حس و اصم؟
مثلا اواز خوش را هیچ وقت برای گوش کر وشخص ناشنوا و زیر و بم موسیقی را نمی سازند
*************************
مشک را بیهوده حق خوشدم نکرد
بهر حس کرد و پی اخشم نکرد
حضرت حق مشک را بیهوده معطر خلق نکرده است بلکه برای مشامی که دارای حس بویایی هستند نه انانیکه مشکل دارند
***************************
حق زمین و آسمان بر ساختهست
در میان بس نار و نور افراختهست
خدای مهربان زمین و اسمان را خلق کرده و در میان ان نور و اتش افریده است
***************************************
این زمین را از برای خاکیان
اسمان را مسکن افلاکیان
یا زمین را برای اهل زمین و اسمان را برای ملکوتیان قرار داده است
*********************************
مرد سفلی دشمن بالا بود
مشتری هر مکان پیدا بود
انسان پست وناسوتی کار به اسمان ندارد و در وافع دشمن انست زیرا هر کس خواهان چیزی است که تعلق بدان دارد
*********************************
ای ستیره هیچ تو بر خاستی
خویشتن را بهر کور آراستی
مولانا خطاب به یک خانم میفرماید ای زن پوشیده ومستور تا حالا شده خویش را برای یک نابینا ارایش کرده باشی؟
مسایل السلوک
لذا اگر کسی کوردل باشد و نسبت به مظاهر و تجلی گاه حق در کاینات نابینا باشد خدای یگانه نیز درهای معرفت و حکمت را بر قلب او خواهد بست
**********************
گر جهان را پر در مکنون کنم
روزی تو چون نباشد چون کنم
اگر کاینات و هستی را مملو از زیورالات نماییم انگاه که تو بهره بردن از ان را بلد نیستی بی فایده است
مسایل السلوک
نخست برای کسب هر علمی بویژه وادی معرفت باید علم ان را بلد بود لذا اگر استاد عرفانی و مرد اسمانی تمامی رازهای ملکوت را با سلطان قوی عرضه دارد تا دیده باطنی فرپ مستعد دریافت نباشد هیچ فایده ای نخواهد داشت
**************************
ترک جنگ و رهزنی ای زن بگو
ور نمیگویی به ترک من بگو
لذا ای خانم مدعی یا نخست ستیزه گری را رها کن یا من را
******************************
مر مرا چه جای جنگ نیک و بد؟
کین دلم از صلح ها هم میرسد
منی که نسبت به صلح حسی ندارم ستیز من نیز برای نیک و بد فاقد معنا است
مسایل السلوک
منظور اینکه وقتی که ضمیر باطنی من نسبت به همه تعلاقات دنیوی مرده است و نسبت به تمام خوبیها و زیباییهای دنیا دلبستگی ندارد حال منکرات و رزایل که جای خویش را دارد
****************************
گر خمش گردی و گر نه آن کنم
که همین دم ترک خان و مان کنم
پس در نهایت اگر ستیزه را رها کرده و خاموشی اختیار نمودی خوب است و چنانچه به مجادله بیهوده ادامه دهی ناچارم من مکان را ترک نمایم
مسایل السلوک
مردان الهی اگر ارادتمندانشان به لجاجت ادامه دهند و در دریافت حقیقت مستعد نباشد خود از جمع جدا خواهد شد و این بدان معنی است که نعمت بزرگ نفس قدسی مردی اسمانی را از دست خواهیم داد
چنانچه سیدنا علی در صدر اسلام مریدان و طرفداران بی خردش از تابعیت سرباز زدند ونهایتا از دایره دین خارج گشتند
پایان بخش ۱۱۷
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 292
بازدید ماه : 509
بازدید کل : 14300
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
